bato-adv
کد خبر: ۳۶۴۳۰

یادنامه فرامرز پایور> یادداشت شهرام ناظری

تاریخ انتشار: ۱۳:۵۹ - ۱۹ آذر ۱۳۸۸


یادداشت شهرام ناظری در فقدان فرامرز پایور با عنوان "هنرمند ميري بس است".

گمان مي کنم که ديگر نمي توانم چيزي بنويسم. ديده ايد که اگر عزيزي دربگذرد از اين جهان، نزديک ترين آن رفته، فقط حيران و بي گريه خيره مي شود به بي باوري، به ديوار، به جهان، من بعد از وفات مشکاتيان و حالا درگذشت استادم پايور، احساس مي کنم توان نوشتن ندارم. اما و با اين حال بايد مصرانه تاکيد کنم که پايور، رسول روياهاي ما در جهان موسيقي بود.

پايور نه تنها سنتور نوازي بزرگ و موسيقيداني بي بديل بود، بلکه من اعتراف مي کنم که با نظر به روند و راه و تاثيرگذاري آثارش، او مکتبي در موسيقي ما- با ارجحيت ساز سنتور- بنا نهاد که بايد از آن به عنوان مکتب پايور ياد کرد. دريغا فرامرز ما نيز آرش وار خدنگ نïت هاي خود را از مرز اين جهان عبور داد تا جان خود را بر سر آن بگذارد. بايد بگويم فرامرز پايور ميراث دار مکتب سنتور نوازي و جانشين بحق ابوالحسن صبا بود؛ کسي که خود صاحب سبک و شيوه منحصر به فرد به شمار مي رفت. در حقيقت با صداي بلند مي گويم که او خالق مکتب «پايوري» از ميان ما رفت.

پايور را به جرات مي توان پيغام آور نغمه و سرود و خنياگري از دل تاريخ دانست که هم رنگ نکيسا و باربد است. او با «نشان رودکي» تالار رودکي (که گويا به تاريخ رهايش کرده ايم) متاسفانه سال هاست که گرد جفا و غبار فراموشي بر آن نشسته است. از تالار رودکي و کنگره هاي آن و صندلي هاي سرخ فام و چين پرده ها و چهل چراغ هاي آن بوي پايور به مشام مي رسد. هنوز وقتي وارد تالار مي شوي عطر او را مي شنوي و رايحه دلنواز موسيقي او را احساس مي کني. حقيقتاً انگار در و ديوار و سقف و صحنه با تو سخن مي گويند. هنوز روح پايور در آنجا حاضر است و مثل هميشه بر همه چيز ناظر است. پايور با همان انضباط، با همان نزاکت، با همان پاکي، با همان دقت، با همان فرهنگ، با همان ايمان، با همان سختگيري و با همان سختکوشي نگران روزگار ما بود.

اين خصلت پدرانه او بود. او دلشوره يي هميشگي داشت؛ دلشوره در باب بي ساماني هنر و هنرمند. پايور تنها بود، اما همواره نگاه غريبانه يي به افق هاي دور داشت. چين بر پيشاني اش گره مي خورد، دست ها را به هم مي ساييد تا شايد دري بگشايد. اما آيا دري گشوده شده؟ نماينده نسل نو و خلاقيت بود. من امروز در غياب مشکاتيان، با درک وفات پايور مي گويم؛ «هنرمند ميري بس است،» و، بس است انزوا. بايد به جهان صلح و همبستگي و معرفت و همدلي بازگرديم. باري تا دير نشده، فقدان رفتگان را دريابيم و زندگان را گرامي بداريم.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین